نفس مامان ،محمدرهامنفس مامان ،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

محمدرهام هستی مامان وبابا

شیرینتر ازعسل 4

1391/7/11 16:38
نویسنده : مامان سمانه
3,271 بازدید
اشتراک گذاری

1

بازم مامانی از توی عکسهام یه گلچین تهیه کرده ومیخواد یه پست شیرینتر از عسلی دیگه برام بنویسه.

 

صحبت درگوشی:

اگه بین عکسها دقت کنید یه عالمه عکس که به خوراکیهای خوشمزه مربوط میشه میبینید که به نظر من چون مامانی خیلی از دست من در رابطه با تغذیه ام حرص میخوره روی این سوژه حساس شده واز هله وهوله خوری من واسه خودش آلبوم درست کرده ومطمئنم از اینکه توی آلبومش جای عکسهای غذاخوردنم خالیه خیلییییییییییی ناراحته.نیشخند

به قول دکتر ابطحی :مادرِدیگه!!!!!!!همیشه نگرانه

بفرمایید ادامه مطلب

خیلییییییییی خیلییییییییییییی خوش اومدید.

1

1391/02/13

ورزشکاران،دلاوران،نام آوران پیروز باشیدچشمک

شیرین

واعطائ مدال طلا توسط مامانی به قهرمانان منزل

شیرین

1

1391/03/30

من عاشق کاکایو ام واین ویژگی رو از مامانم به ارث برده ام که ارادتش به کاکایو در حدی بود که تونست بابایی سخت پسند رو هم کاکایو خور کنه ولی متاسفانه بابایی شکلات تلخ دوست نداره ومن ومامان از این قضیه بسیار خرسندیم چون سهم بابایی رو به مساوات بین خودمون تقسیم میکنیم.1

شیرینم

جوجوهااااااااااا بفرمایید بدون شما از گلوم پایین نمیرهفرشته

شیرینم

هومممممممممممممم به به................................

جای همه ی دوستداران کاکی(کاکائو)بسیاااااااااار خالی

شیرینم

1

1391/04/10

حمام سبزیجات درمنزل پدرجونم.

حمام خونه ما خیلییییییییی فسقلیه طوریکه من ومامانم با مصیبت توش جا میشیم واستحمام میکنیم واین باعث شده من از حمامهای بزرگ خوشم نیاد وبه محض ورود بهشون شیون سر بدم.واز اونجایی که حمام منزل پدرجونم بزرگه مامی جونم از این کلک مادرانه استفاده کرد تا مامان سمانه من رو بشوره.1

شیرین

 

شیرینم

1

1391/05/11

به محض اینکه از خواب عصرگاهی بیدارشدم رفتم وکوبه ام رو آوردم وبا چشمان خواب آلود مشغول بازی شدم.یادم نمیاد ولی شایدم خواب کوبه رو دیده بودم.نیشخند

شیرین

1

1391/05/14

مامان سمانه خوب میدونه که اگه چند ثانیه صدای محمدرهام نیاد یعنی اینکه داره یه بلایی سر یه قسمتی از خونه میاد.این نمونه یکی از بهترین این بلایاس1

شیرینم

 

شیرینم

1

1391/06/01

خونه پدرجون اینا ومراسم سالگرد ازدواج مختصر وخانوادگی که برای پدرجون ومامی جونم ترتیب داده بودیم که مادرجون (مامان پدرجونم)مهمون افتخاری مجلسمون بود.اینم عکس لواشک خورون من .

لازم به ذکره که این لواشکها دستپخت مامی جونمه وکاملا"بهداشتیه.لواشک دوستیمم به مامانم رفته1

1

 

لواشکه سفته یا دندونای من نحیفن؟؟؟؟؟؟؟،چرا کنده نمیشه!!!!!!!!1

شیرینم

وووووووووووییییییییییی  چقدر دُووووشِ(ترشه)

شیرینم

 خیلیییییییییییییی خوشمزه اس.منم که عاشق ترشیجات1

شیرینم

1

1391/06/19

من اینقده بزرگ وآقا شدم که اگر برای دقایق کوتاهی یک جا ثابت ایستاده باشم وازم بپرسن:

محمدرهام جوجوی جورابت کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سریع میشینم تا جوجو ها رونشون بدم،


شیرینم

این جوجوی پای چپم

شیرینم

اینم جوجوی پای راستم

شیرینم

1

ای وااااااااااااااااااااااااای چرا این توپ هندونه ای انقدر سنگین شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هههههههههه اینکه هندونه واقعیه!!!!!!!!!!!!!!!!

با توپم اشتباه گرفته بودمت هندونه جون شرمنده که از دستم افتادی واووووووووف شدی!!!

شیرینم

دایییییییییییییییییییییی بیا توپم رو پیدا کردم.

شیرینم

 

جاداره این نکته رو بگم که اگه مامان سمانه کاری نداشته باشه توپ اصلا"دست من نمیاد چون مامان ودایی که مشغول بازی میشن وقهقه اشون میره آسمون یادشون میره که این توپ منه ومن حداقل دو دهه ازشون کوچیکترم.1

خداروشکر تا مامانی مشغول کاراشه میتونم بازی رو با دایی شروع کنم.

شیرینم

1

1391/06/23

مامانی برام کرم کاکائو فندقی خریده که البته خیلی محدود بهم اجازه میده نوووش جان کنم ودائم بهم میگه پسرم اگه بیشتر بخوری خدای نکرده کم خونی میگیری!!!!!

ابتدا انگشت رو تا انتها در شیشه فرو برده

1

سپس به داخل دهان فرو میبریم

شیرینم

در این حد

شیرینم

نکته1:قبل از همه این مراحل دستهاتون رو خوب ضدعفونی کنید تا مریض نشید1

نکته2:به حد وحدود ورود دست در حلقتون دقت کنید تا خفه نشیدنیشخند

1

درراستای استفاده بهینه از فضاهای منزل

شیرینم

1

 ودرراستای همکاری با یار ذکورم در منزل

انتقال گوشتها از تخته به سبد

شیرینم

ویا برعکس یعنی از سبد به تخته

شیرینم

ای بابا خسته شدمااااااااا

این بابایی هم که همش میگه بابایی دست نزن!!!!!!!!!!

مثلا"دارم کمکش میکنما.......اصلا"بیا اینا رو میندازم توی سبد ومیرم.

شیرینم

1

1391/06/26

من دریک حرکت فوق سرعتی کیف پول بابا رو تخلیه کردم وبرای مامانم خیلی جالب بود که عکس گواهینامه بابایی رو که مال 10سال پیش بود رو نشون میدادم وبا یه ذوقی میگفتم:بابا

شیرینم

1

1391/07/02

وبازهم این علاقمندیم به مامانم رفته.

بفرمایید رب انار

مامانم وقتی من رو باردار بوده دیوانه وارعاشق انار بوده وانقدر دلش انار میخواسته که آقا فرهاد همسایه خونه قبلیشون براش از تجریش انار خریده وآورده کیلویی 5000تومنخوشمزهواقعا"دستش درد نکنه وگرنه معلوم نبوده سر من که توی شکم مامانم بودم چه بلایی میومده؟؟؟؟متفکر

البته اون بنده خدا پولشو نگرفته بوده هااااااااا .مامانم میگه خیلیییییییییی خانواده مهربونی بودن.ان شالله خدا بهشون یه نینی توپل وناز بده وهرجا که هستن سلامت وشاد باشن.

شیرینم

نه دیگههههههههههههه اینجا انگشت جواب نمیده !!!!!!!باید دودستی برم توی ظرف رب انار1

شیرینم

وحاااااااااااااالا به سمت دهان مبارک1

شیرینم

1

1391/07/05

خیلییییییییییی وقت پیش من داشتم دومین عروسک سیسمونیم رو راهی زباله دان تاریخ میکردم.

به این نحو که میبردمش بالا ومیکوبیدمش پشت کامیونم که مامانم گفت مامان جان من این عروسک بنده خدا رو با کلی امید وآرزو از مکه خریدم نکوبش این ور و اونور خراب میشه هااااااااا.

ومن:بی توجه به کوبیدن وپرتا ب عروسک ادامه دادم

که ناگهان مامانی که انگار خنجر توی قلبش فرو کرده بودم فریاد زد:

خُب مامان جان این بدبخت که آبگوشت شد1

ومن:زدم زیر خنده واز اون روز هرچیزی کوبیده میشه ویا جایی اصابت میکنه میگم:

آبدوووووووش شُـــــــــــــــــــــــد

توی این عکسم درحال گفتن آبدووش شد هستم.1

شیرینم

از اونجایی که کارهای سنگین ویژه آقایونه من کوبیدن گوشت کوبیده رو تقبل کردم.وبا سه حرکت گوشت کوبیده رو آماده کردم.

1-گوشتکوب رو بردم بالا

شیرینم

2-به چهره های منتظر گوشت کوبیده لبخندزدم

شیرینم

3-گوشتکوب رو رها کردم توی قابلمه وگفتم:

آبدوووووووووش شُـــــــــــــــــد واز خنده روده بر شدم.

شیرینم

1

1391/07/08

اگه گفتین همه ی دوستان وآشنایان منو جی صدا میزنن؟؟؟؟؟؟؟

بلههههههههههه درستههههههههههههه

آقـــــــــــــــــــــای مُهنِــــــــــــــــــــــــــــــس

نه از اون مهندس الکیا که فقط درسشو خوندن نه هاااااااا ،من از اون کار درستاشم.با اندکی بررسی همه لوازم خراب رو عیب یابی وتعمیر میکنمز رذ .از خود راضی

باورندارین؟؟؟؟؟؟دارین بهم میخندین؟؟؟؟؟؟؟سوال

خیلی خب بفرمایید تماشا تا شماهم به من ایمان بیارید.منتظر

شیرینم

 

شیرینم

1391/07/10

درراستای اثبات تواناییهای مهندسی میخوام سر شکسته هنزفری رو بهش بچسبونم.چون اون تا زمانیکه اونجا باشه ممکنه به باندها وصدای تی وی صدمه بزنه.حالا کی باعث شکسته شدنش شده خدا داند.شاید کودک کنجکاوی این کاررو کرده باشهمتفکر

شیرینم

وتلاشی مستمر

 

شیرینم

1391/07/11

وقتی مامان آدم حواسش به نینی وبلاگ باشه چاره ای نیست جز اینکه با یه کشف بزرگ بهش یک شوک اساسی وارد کنی.

3

.

.

2.

.

1

شیرینم

مامان:محمدرهام جان چطوری تونستی در ویترین رو باز کنی؟!؟!؟!؟!؟!

سوالمتفکرتعجبسوالمتفکرتعجبسوالمتفکرتعجبسوالمتفکرتعجب

ومن خرسند از موفقیت حاصله

شیرینم

تا شیرین عسل بعدی خدا پشت وپناهتونبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (48)

مام پارسا
11 مهر 91 3:36
نمی دونم 2 تا نظر قبلی رو توی همین پست گذاشتم یا نه؟
خیییییییییییییییییییلی پست جالبی بود.... ببخش که دیر اومدم.... سعی کردم تمام پستهایی رو که نخونده بودم رو بخونم و نظر بذارم....شیرین عسلی رو ببوس


عزیزم ممنون بابت وقتی که گذاشتی .بوووووووووووس برای پارسای ناز ومامان مهربونش
مامانی درسا
11 مهر 91 3:41
گلم یه عالمه وایت نوشتم ثبت نشد ...... فقط بهت بگم روی ماهتو بعد از این وقفه یه ماهه دیدم خیلی خیلی خوشحال شدم مثل ماه شدی ..... دوستتون دارم هم شما و هم مامانی


آخیییییییییی به هر حال ممنون خاله جونی

فقط یک ماه شد؟؟؟؟؟؟؟برای ما خیلییییییییی طولانی بود خاله جون .جاتون واقعا"توی نینی وبلاگ خالی بود.ما هم شما ودرسای ناز رو خیلی دوست داریم.
مامان رهام
11 مهر 91 11:24
سمانه جونم خیلی با حال بود مرسی خستگیم دراومد و کلی به شیرین کاریهای این شیرین عسل خندیدم



خوشحالم که خوشت اومده مونا جونم.یه بوووووووس محکم وخسته نباشی از ته دل تقدیم به مونا جونم


مامان قند عسل
11 مهر 91 13:00
آفرین به این مامان پرانرژی که همه ی لحظاتو با دوربین شکار میکنه.خیلی ماهی رهام جونم.عاشق این مدل شیطونیم.


ممنون از نظر گرم وپر محبتت
نایسل
11 مهر 91 13:04
ههه خیلییییییییییییییی باحال بود هی میاومدممم پایاااییین هی آب دهنم بیشتر قورت میدادم خصوصاا لواشکهه وایییییییییییییییی
بزار آب دهنمو قورتت بدمممم فدای قیافش بشم من


آخییییییییییییی شرمنده ام الی جون....خدا نکنه
نایسل
11 مهر 91 13:04
سالگرد ازدواججججج مامان بابا مبارکککک


ممنون دوست خوبم
نایسل
11 مهر 91 13:05
بوسسسسس
الان آپ میکنم بیا بخون



بله بله الان میام
نایسل
11 مهر 91 13:05
مامانی من میگه به این قضیه مس کردن با کسره
یعنی بچه بره یه جایی صداش در نیاد بفهمی خراب کاری کرده


چه جالب این کلمه رو هم یاد گرفتم ممنون دوست جون
خاله مرمر
11 مهر 91 14:23
آفرین مامانی خیلی قشنگ بود.
من عاشق اون عکسهای لواشک خوردنش شدم. ماشاالله گل پسری همه فن حریفه
وقتی لواشک و کاکائو میخوره خودشم خوردنی میشه


بسیار ممنون ومتشکر خاله مرمر گل
مامان محمد و ساقی
11 مهر 91 14:27
سلام سمانه جون.خیلی قشنگ و دوسا داشتنی بود عزیزم.مثل همیشه به دلم نشست.


سلام مینا جونم.مثل همیشه به من لطف داری
مامان محمد و ساقی
11 مهر 91 14:29
سمانه دیشب از گوشیم همشو خوندم.دهنم آب افتاد وقتی لواشک و رب انار و دیدم.یه جوری نوشتی که داشتم غش می آوردم.


آآآآآآآآآآآآآآخییییییییییی شرمنده ام به خدا
مامان مهرناز و آرسام
11 مهر 91 16:56
خدایا من چندوقت نبودم این جوجوی ناناز و مامانش چه کارها که نکردن!!چه جاها که نرفتن!!!
سلااااااااااااااااام محمد رهام جونم و مامان سمانه جونم
مامانی دلمونو حسااااااابی آب انداختی با این پست شیرین عسلت!!



سلام عزیزم ببخشید شرمنده ام.
مامان مهرناز و آرسام
11 مهر 91 16:57
وای خدا کاکائو خوردنشو ببین دهنم آب که چه عرض کنم ، سیل افتاد!!!!
همش نوش جوووووونت باشه جیگرخاله


معذرت میخوام خاله جونی محدودیت دنیای مجازیه دیگه وگرنه به شما هم تعارف میکردم
مامان مهرناز و آرسام
11 مهر 91 16:59
راستی سمانه جونم مرسی که بهم لطف داشتی و سراغمو گرفتی
دلیل نبودنمو توی وبلاگ توضیخ دادم
قدمتون سر چشم


خواهش میکنم الان میایم پیشتون
مریم مامان نیکان
11 مهر 91 18:41
به به چه ایده جالبی آفرین به مامان سمانه عکسهی رهام جون با باباییش خیلی واقعی و زیباست.


ممنونم بابت نظر پر از مهرت دوست خوبم
مامان محمد و ساقی
11 مهر 91 19:17
خصوصی
مامان پوريا پهلووون كوچولو
11 مهر 91 20:23
عكسهاو خاطرات رهام جون مثل هميشه جالب و ديدني بودند كلي با پسرم بهشون خنديديم و لذت برديم مخصوصا ابدوش گفتنش افرين به اين همتت مامان سمانه


ممنون از این همه محبتی که به من وپسرم دارین وخوشحالم که خندیدید
sana
11 مهر 91 20:57
وااااااااای منم دلم لباشک دووووووش موخوااااااااااااااد


آخییییییییییی شرمنده شماهم هستم ثنا جون .
باید یه قرار بذاریم وهمه رو به صرف لواشک مهمون کنیم.
شقایق(مامان محمد ارشان)
11 مهر 91 22:12
وای خدا این پسره هم شیرین تر از عسله و هم با نمک تر از نمک!
من که تا آخرش عکسارو میدیدم قربون صدقش میرفتم!
(خاله جون منم پایه خوبی واسه خوراکیهاتماااااااااا)


خاله شقایق شما آخر مهربونی هستی.بابت محبتی که به من داری یک دنیا سپاسگذارم.
قابل شما ومحمد ارشان جون و نداره تشریف بیارید منزلمون در خدمتیم.
الهه مامان روشا جون
12 مهر 91 0:08
وای خدا مردم از خنده خدا نکشتت مامانی با این جمله بندیت


مونا مامان امیرسام
12 مهر 91 2:18
واااااااای مامانی کلی خندیدم .خیلی پستتون جالب بود


خوشحالم که خندیدید
مونا مامان امیرسام
12 مهر 91 2:18
دهنم اب افتاد رفتم لواشک خوردم.


آخییییییییی نوش جونتون
نایسل
12 مهر 91 13:36
مرسی عزیزم سالگرد عقد منه و دختر خالم باهمه
نایسل
12 مهر 91 13:36
حتما دوخته شد عکسش رو میزارم
نایسل
12 مهر 91 13:36
آره خیلی قشنگ تشبیه کرد منو
نایسل
12 مهر 91 13:37
واقععاااااا زنه سیاست داشته مردامم جو گیر
شقایق(مامان محمد ارشان)
12 مهر 91 13:52
بذار ارشان بیاد میایم با هم لواشک بخوریم


قدمتون روی چشمام
شقایق(مامان محمد ارشان)
12 مهر 91 17:50
راستی گلم من تاحالا تو نینی گپ نرفتم و بلد نیستم
فقط تورو جزء دوستام اَد کردم...
نمیدونم چطور میشه با کسی صحبت کرد!


توی وبت برات نوشتم عزیزم
maman e maneli
12 مهر 91 21:50
aziiiiiiiizam kheili khoshhalemoon kardin ke behemoon sar zadin maman e mehraboon
mashaalah pesmale asaliii darid khoda hefzesh kone
dar panahe hagh


ممنونم از حضورگرمت نیکو جونم.خدا حافظ مانلی خوشگلم هم باشه.از طرف من ببوسش
عمه اریسا کوشمولو
12 مهر 91 22:50
خیلییییییییییی خیلییییییییییی خیلییییییییییییی قشنگ و باحوصله بود مرسییییییی مامانی مهربون


با این همه انرژی که بهم دادی دیگه تا صبح خوابم نمیبره دوست خوبم
عمه اریسا کوشمولو
12 مهر 91 22:52
خیلییی بامزه ای خاله جووون
قربونت برم با این کارات چقد بچه ها شیرینن
تو عکسا بچه ها بزرگتر دیده میشن ولی کنار وسایل خونه که میبینیشون تازه میفهمی چقد کوشمولو ریزن


لطف داری خاله جونم.خدانکنه.

مامان::بله کاملا"درسته دوست جونم
شقایق(مامان محمد ارشان)
13 مهر 91 12:55
مرسی از توضیحات کاملت گلم
(راستی قالب من درست بشو نیست... همه راهو 100 بار رفتم)


خواهش میکنم گلم

غصه نخور دوتایی درستش میکنیم
مامان روژان
13 مهر 91 15:05
سلام عزیزم عکسای جالبی بودن قربونش برم با لواشک خوردنش لواشک
که می خورد دهنم اب افتاد


شرمنده خاله جون حلالمون کن شما بچه شیرمیدی!!!!!!
شقایق(مامان محمد ارشان)
13 مهر 91 18:47
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
سمانه جون عالیه
قالب وبلاگ پسری خیلی خوشگله!
اون سایتم خیلی نازه
دستت درد نکنه
واقعا قشنگن


ممنونم از لطفت شقایق جون
شقایق(مامان محمد ارشان)
13 مهر 91 18:49
خصویییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
نایسل
14 مهر 91 0:02
مرسی عزیزمم واقعااا آرامش زندگی به همین چیزاششش فدات شم مهربونم


خواهش گلم.........خدا نکنه
شقایق(مامان محمد ارشان)
14 مهر 91 10:59
خصوصیییییییییییی
شقایق(مامان محمد ارشان)
14 مهر 91 12:47
بازم خصوصی


دوستان ثابت قدم وبا پشتکارن شقایق جونم
شقایق(مامان محمد ارشان)
14 مهر 91 12:53
تلگراف واسه داداشی


ویک جواب تلگرافی برای داداشی پاییزی
شقایق(مامان محمد ارشان)
14 مهر 91 15:13
گلم من مثل قالبای قبلی تو تنظیمات وبلاگ عوضش میکنم
مامانی درسا
15 مهر 91 1:55
حالا دیگه اومدم این پستو درست و حسابی دیدم و خوندم حسابی خوشگل نوشتی این شیرین عسلی کاکاتو خورو ببوس اون عکس زیر میزی و اون دو تا عکس اول خیلی خیلی باحال بود ..... خدا خافظت باشه عشق خاله


ممنون از اینکه وقت گذاشتی وبا نظر گرمت خونه مجازی منو گرم کردی
مامان رهام
15 مهر 91 11:01
سلام سمانه جون قالب جدید مبارک


سلام عزیزم........خیلیییییییی ممنون
شقایق(مامان محمد ارشان)
15 مهر 91 12:22
قربون عکس خوشلت


خدانکنه خاله گل
عمه اریسا کوشمولو
16 مهر 91 9:35
خیلی خیلی خوشمل شده قالب وبت خاله جووون مبااارکه


ممنونم خاله مهربون
مامان پوريا پهلووون كوچولو
16 مهر 91 11:03
قالب جديدتون خيلي زيباست مباركه



چشماتون زیبا میبینه
maman e maneli
18 مهر 91 23:53
aziiiiiiiiiizam kheili kheili ziba bood va kheili khoshhal shodam ke be ma sar zadid maman e mehraboon


چشمات زیبا میبینن نیکو جونم خوشحال شدم از حضور گرم ومهربونت
نایسل
20 مهر 91 13:34
الان وقت ندارم پستت رو بخونم ولی حتما میام میخونم گلم اره خفاش بوددد
نایسل
20 مهر 91 13:34
مرسی گلمممم