نفس مامان ،محمدرهامنفس مامان ،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

محمدرهام هستی مامان وبابا

شیرین تر از عسل2

1391/4/25 0:03
نویسنده : مامان سمانه
3,347 بازدید
اشتراک گذاری

من یه همچین پسری هستم.

شیرینتر از عسلی از دیروز تا امروز:

درطی روز چندین بار متوالی تمام کشوهایی که میتونم باز کنم رو مرتب میکنم.

2

وهمینطور کابینتهای آشپزخونه رو.

2

 

2

کلا"خیلی توی مرتب کردن خونه به مامانم کمک میکنم.

2

در روز یک بارم لباسشویی روشن میکنم.

2

من هر وعده بعد از خوردن چند تا قاشق غذا مشغول آشپزی میشم.

 

اول فکر میکنم چی بپزم!!!!!!!!!!!!!!متفکرمتفکرمتفکر

2

 

آهااااااااااااااااااا فهمیدم!!!!!!!!!!!!!!

 

غذای مخصوص سر آشپز

 

اول باید خوب وَرزِش بدم.

 

 2

بفرمایید............نوش جان..........طعمش فوق العاده اسنیشخندچشمک

2

البته گاهی برای نشون دادن مهارتم از دستهامم استفاده نمیکنم.

2

همیشه کیفیت واستاندارد مواد غذایی رو بررسی میکنم ولی گاهی اوقات میخورمشون.

2

 

البته ماست و........>

2

نان(از هرنوعی)خیلییییییییی دوست دارم ومیخورم.

2

یه روز که بابایی تخم مرغ خریده بود وگذاشته بود روی میز دونه دونه وبا سرعت نور اونا رو پرتاب کردم روی زمین واز صدای تقِ شکستنشون چنان لذتی میبردم که غش غش میخندیدم وتخم مرغ آخر رو با نظارت مامان وبابام شکستم واونا دلشون نیومد این لذت رو از من بگیرن.

2

بعدا"که فهمیدم کارم بد بوده خودم رو از خجالتم شطرنجی کردم.

2

من کلا"پسر خیلی منظمی هستم وعاشق کتابخوانی والبته نگهداری کتابهام هستم.

 

2

2

 

2

با اینکه ماشاءالله بلندقدم ولی گاهی اوقات لازمه از پنجه های پرتوانم استفاده کنم.

2

 

2

من عاشق بیرون رفتنم وهیچی نمیتونه جلوی این تفریح روزانه من رو بگیره .اگه در بسته باشه از همه کلیدها توقع دارم که بازش کنن.

2

اگه کفشهامم پیدا نکنم کفشهای مامانم که هست!!!!!!!!!!!!

میپوشمشون وبه مامانم میگم تاتی.یعنی مامانی بیابریم تاتی.

2

 

2

 مدلهای خوابیدنم که در نوع خودشون بینظیرن ولی این عکس یه ماجرای جالب داره.یه روز ی از روزای خدا ساعت یک ربع به شش صبح مامانم حس کرد یه چیزی محکم خورد توی سرش حسابی ترسید واز خواب پرید فکر میکنید اون چی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خب من بودم دیگه.خنده

 2

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (47)

فریبا مامان حسام
25 تیر 91 18:28
کلی کیف کردم با این پست.
ماشالله تو هم مثل حسام شیطونی.
فکر کنم یه دو ماه و نیم ازش کوچیک تر باشی.
پیشمون بیا.خوشحال میشیم.


به روی چشم
خاله دادا(سارا)
25 تیر 91 21:53
وای عسل خاله.ماشاالله خاله.
خاله قربونت بره با این شیطنتای قشنگت.


ممنون هایی دادای خوبم
مامان مهرناز
25 تیر 91 22:41
سلام خاله جونی الهی قربون اون کمک کردنت و کتاب خوندنت و مدل خوابیدنت برم من واقعا پست خیلی بامزه ای بود، کلی لذت بردم از دیدن کارها و عکسات.سمانه جون یه دونه ای . یه عالمه بووووووووووووس


فدای تو دوست با محبتم
مامان محمد و ساقی
25 تیر 91 23:31
سلام سمانه جون.شکار لحظه هات عالی بود.
پس شما هم از این برنامه ها دارین تو خونتون.
تبریک به این پسر جوانمرد که تمام قله های خونشو فتح کرده.
ممنون از این پست قشنگت.


ممنون از توجهتون
نایسل
25 تیر 91 23:36
وای چقدرررررر پست با حاالی بوددد دونه دونه عکساش ذوق زدم کرددد واییییی تخمممم مرغش خیلی با حال بوددددد
وایییییییییییییی خدا وروجککککککککککککککک


با حالی از خودته الناز جونم

دوستان انقدر تعریف نکنید من وپسملم خجالت میکشیمX
نایسل
25 تیر 91 23:37
اره امروز باهش اینقدر بازی کرد بچم کلی غش غش میخندید قربونش برم عاشق اینه باهم بازی کنه من معلم نقاشی اش بشمم خواهر زاده بهترین موجود دنیاستت
نایسل
25 تیر 91 23:37
آره امروز رفتم از خستگی مردم
نسترن(مامان نیروانا)
26 تیر 91 1:08
ای جونم به این جیگر طلا با این شیرین کاریاش...خیلی عکسا خوشگل بودن و کلی خندیدم


ممنون از حضور گرمتونX
مامانی درسا
26 تیر 91 1:25
من بگردم خیلی نمک داری گل من .... با این همه کار خسته نشی یه وقت ...... قربونت برم که به روش خودت به مامان کمک میکنی


ممنون از لطفت خاله جون درسا رو ببوسید
الهه مامان روشا جون
26 تیر 91 3:52
الهی فدات بشم که انقدر با مزه ای و کارای بانمک انجام میدی
وای مردم از خنده خاله آخه میذاشتی داقل ساعت 7 8 بشه بعد خودتو پرت میکردی رو مامانت.
عیمی که انقدر اهل مطالع و کمک کردن به مامانتی ولی عزیزم تا عیید خیلی مونده هی وسله ها رو در نیار جیگرم.میدونم میخوای کمک بد ولی تازه مامانی خونه تکونی کرده.


ممنون از لطفت خاله جونم
الهه مامان روشا جون
26 تیر 91 4:10
نه عزیزم هستم .نوشتم دارم میرم شب به خیر انگار نیومد.ببوس محمد رهام گل رو.خوب بخوابی.


فدای تو گلم
مامان يگانه
26 تیر 91 10:14
چه عكسهاي قشنگي
باز خوبه مثل يگانه نميره توي كشو بشينه. تازه هنوز كلي كاراي جديد ياد ميگيره كه نميدوني بخندي يا گريه كني
در ضمن ممنون از تبريكتون


ممنون از حضور گرمتون
مامان ارغوان جان
26 تیر 91 13:03
ماشالله به این پسر شیطون و مامان مهربون که میذاره انقدر گل پسرش تو کارای خونه کمکش کنه. خدا برای همدیگه حفظتون کنه.


ممنون خاله جون ان شالله ارغوان جونم صحیح وسلامت دنیا میاد وباکارای بامزه اش دلتون رو میبره
مامان محمد مهدی
26 تیر 91 17:19
آآآآآآآآآآآآاااااااا قربونت بره خاله با این شیطونیات تا میتونی شیطونی کن که بهترین دوران زندگیته خاله جون!


ممنون از لطف بیکرانت خاله جون.محمد مهدی رو ببوسید
بابا عليرضا
26 تیر 91 17:38
پسر گلم همونطوري كه نمك به تمام غذاها و خوراكيها طعم و مزه ميده تو هم به زندگي منو ماميت طعم و مزه جديدي دادي جيگر بابايي.
محمدسبحان و مامانی
26 تیر 91 18:00
سلام محمد رهام گلم امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشی وبلاگ قشنگی داری دست مامانی درد نکنه زحمت کشیده برات
ممنون که به وب پسرم سر زدین و تولدش رو تبریک گفتین خوشحال میشم دوباره به ما سر بزنین


ممنون از نظر پر لطفتون..........به روی چشم
مامان مهرناز
26 تیر 91 19:58
خاله جون ما آپیدیم


اومدیم عزیزم
نایسل
26 تیر 91 21:36
اگگه کارورزی ام تموم شه نصف روز رو میرم تا کارورزی ام هست همه روز
نایسل
26 تیر 91 21:36
منم دلم خیلی تنگ میشه قبلا میگفتم تب لتم هست اما الان اونم بردن دیگه
مامان کیان کوچولو
27 تیر 91 0:07
عزیزم این پست و با وحید دیدیم،اون همینطور هاج و واج مونده بود که اینجوری همه جا رو بهم ریخته ولی خوب من به خاطر مهسا عادت داشتم .....
اما خیلی جالب بود ... تخم مرغ ها از همه باحال تر ... تخم مرغ گروووووووووووووون... به وحید گفتم همین روزها در انتظارمونه ..... اونم گفت واااااااااقعااااااااا...؟؟؟؟
دوس داشتممممممممم روی ماهشو ببوس


آقا وحید تعجب چرا؟؟؟؟؟؟؟؟این اتفاقات خیلییییی بامزه ان اگه از نزدیک ببینی از خنده بیهوش میشی.من وعلیرضا شبی نیست که از دست این فسقلی صدای قهقهمون تا 10تا خونه اون طرفتر نره.خیلییییییییی دور نیست منتظر باشید
مامان کیان کوچولو
27 تیر 91 0:08
برات خصوصی گذاشتم ....


اکی
مامان کیان کوچولو
27 تیر 91 0:11
برات خصوصی گزاشتم ...
مامان رهام(✿◠‿◠)
27 تیر 91 11:26
سلام سمانه جون
مثل اين كه اين دو تا فسقلي تو خيلي كارا شبيه همن
رهامم خيلي از اين كارارو انجام ميده خيلي با حال شرح دادي مرسي .راستي من تموم كتاباي رهامو با چسب 5سانتي چسب زدم ديگه نمي تونه پارشون كنهالبته پدرم دراومد سخت بود ولي چون مي خوام واسش اگه عمري باقي موند نگه دارم اين كارو كردم


ممنون از ایده خوبت منم حتما"این کاررو خواهم کرد
سالار
27 تیر 91 14:54
سلام
خیلی پست باحالی بود.ممنون.
از طرف من اون روی گلشو ببوسین


ممنون از حضورتون متاسفانه وبتون برای من باز نمیشه اگه ممکنه مجدادا"آدرستون رو محبت کنید تا بازدید حضور گرمتون رو انجام بدیم
نایسل
27 تیر 91 20:04
عزیز دلم مرسییییییییییییییی
نایسل
27 تیر 91 20:04
دایی ام میگه بنده خدا برم2 الی 3 ماهه کارم رو عوض میکنه
نایسل
27 تیر 91 20:05
نمیدونم به خداااا مرسی واسه همه گلا بوسساااا
نایسل
27 تیر 91 20:05
پسر جیپرتووو کلی ببوووسس


خودتم میبوسم خالفه النازنانازی
lili jooon
28 تیر 91 23:47
سمانه جون برای وبم انگار یه مشکلی پیش اومده...
من هر کسی و که لینک میکنم توی قسمت پیوندهای روزانه..فقط تو داشبوردم نمایش داده میشه و تو وبم نشون نمیده... به نظرت باید چیکار کنم تا حالا واسه تو پیش نیومده...؟
میتونی راهنماییم کنی... مرسی عزیزم


نه عزیزم برام پیش نیومده ومتاسفانه در این زمینه اطلاعی ندارم.


امیر علی
29 تیر 91 12:13
سلام.مامان محمدرهام مرسی که تولد امیر علی رو تریک گفتین.ماسالله چه پسمل نازی.


خواهش میکنم گلم.ان شالله دامادش کنی.
نایسل
29 تیر 91 22:38
تو قوی فکر هستی ...
نایسل
29 تیر 91 22:39
نفهمیدم کجا رو اشتباه تایپ کردم
نایسل
29 تیر 91 22:39
رسیدن به خیر خانوم
نایسل
30 تیر 91 13:28
هااااااااااا فهمیدممممم الان می درستمششش امروز پیشوازه یا روز اوله ؟
نایسل
30 تیر 91 13:34
نه بابا دارم از تشنگی می میرم ولی منم میخوام بگیرم پارسال نگرفتم
نایسل
30 تیر 91 13:38
ولی اگه با شه هم من امیدی ندارم بمونه چون وزنم بالاست بازم سقط میشه
نایسل
30 تیر 91 13:42
دست خودم نبود شد منم یادم رفت قرص بخورم اره عزیزم من برم ناهار درست کنم فعلا
مامانی کسرا
30 تیر 91 19:54

ماهم یکی از این مدلش داریم خدا همشون رو حفظ کنه
ماشاالله خیلی بانمکه عزیزم


آمین. خدا جونم همه گلها رو محافظت کن
بابا عليرضا
31 تیر 91 10:28
دست مامانت درد نكنه اين پست يكي از بهترين پستهايي كه ماميت زحمت شو كشيده من هر چقدر ميبينم بازم برام تكراري نشده .


ممنون از لطفت همسر گلم
مامان رهام(✿◠‿◠)
31 تیر 91 10:54
سلام سمانه جون خوبيد عزيزم؟
ماه ميهماني خدا مباركما رو هم فراموش نكنيد


التماس دعا..........شما ورهام جون توی قلب ما جا دارید
مامان محمد و ساقی
31 تیر 91 11:50
سلام عزیزم.من هم فرا رسیدن این ماه پربرکت رو به شما تبریک میگم.ممنون که همراه ما هستی.


خواهش میکنم خانومی
مامان کوروش
31 تیر 91 13:36
سلام عزیزم ممنون که اومدی وبهم تسلیت گفتی واسم دعا کن عزیزم گل پسرت رو ببوس


این کمترین کاری بود که از دستم برمیومد خدا روح پدر محترمتون رو قرین رحمت کنه گلم
شیدا مامان پانی
1 مرداد 91 15:14
وایییییییییییییییییییییییییییییییییییییی خاله جون چه کردی خونه رو ترکوندی قربونت بشم یه بوس گنده از طرف خاله شیدااااااااااااااااااااااااااااااااا مامان پانی
بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
سمانه جونم این ادرس وبلا خودمه خوشحال میشم دوست جون بهم سربزنی
http://tar-o-pod.mihanblog.com/
ممنون از اینکه به وب پانی سر زدی گلم عسلم روببوس



ممنون عزیزم چه وب مفیدوزیبایی داری.منم عاشق هنرم حتما"بازم سر میزنم

مامان رهام
2 مرداد 91 11:32
الهی چقدر کاراش شیرینه


ممنون خاله مونا
الهه مامان یسنا
4 مرداد 91 13:33
سلام امروز اتفاقی با وبتون آشنا شدم. و این پست رو دیم و همش خندیدم. خدا حفظش کنه این گل پسر شیطون رو. آفرین به صبر و حوصله شما . دست مریزاد. ونم یه دختر تقریبا همسن پسر شما دارم دوست داشتین یه سری بزنین خوشحال میشم


ممنون از لطفتون .............چشم حتما"
الهه مامان یسنا
4 مرداد 91 13:43
من لینکتون کردم


با افتخار لینک شدید دوست گلم
مامان آرسن
8 مرداد 91 13:30
محمد رهام جونم عکسای نازتو دیدم و کلی خندیدم . امیدوارم کنار مامان و بابا همیشه خدا شاد باشی . عکسات خیلی قشنگ بودن


ممنون خاله جون .بازم به ما سربزنید