نفس مامان ،محمدرهامنفس مامان ،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

محمدرهام هستی مامان وبابا

ماجراهای راه رفتنم .............

1391/2/20 1:35
نویسنده : مامان سمانه
1,208 بازدید
اشتراک گذاری

من از 1390/09/25توانایی ایستادن وراه رفتن با کمک میز و مبل یا هر تکیه گاه دیگه ای رو داشتم ومامان وبابام منتظر بودن که من نهایتا تا یک ماه بعدش راه بیفتم.

ومن غافلگیرشون کردم به 2دلیل:

1-برای تقویت نیمکره چپ مغزم وبالا بردن توانایی عملیاتهای ریاضی میخواستم یه مدتی چهار دست وپا برم.

 

2-چند باری دچار حادثه شدم وترسیدم وتا تسلط کامل دست از تکیه گاه بر نخواهم داشت.

 

و ایجاد یک تنوع در روند راه رفتن:

 

معمولا نینیها اول میایستن بعد راه میرن ولی من چون قراره دانشمند بشم باید همه نوع اختراع وکشفی روتوی رزومه ام داشته باشم به همین دلیل در تاریخ1391/02/03ناگهان تصمیم گرفتم حدود 2متر راه برم ودر تاریخ1391/02/10بعد از یک پیاده روی طولانی در پارک بدون کوچکترین تمرین ویا لغزشی وبا تسلط کامل ایستادم.

وهمه این اتفاقات جالب ومهم رو بهم تبریک گفتن.

بین خودمون بمونه قراره یه جشنم برام بگیرن.تشویق

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامانت
21 اردیبهشت 91 0:24
الهی مامان قربونت بره نمیدونی تاج سرم چقدر شیرین راه میری وچقدر خودت ازاین استقلال مسروری وجیغ میزنی ومیگی: تا تا........تا تی الهی فدات شم بهترین هدیه خدا
خاله سمیه
23 اردیبهشت 91 11:16
عزیزم تبریک میگم ...این یکی از بزرگترین اتفاقات زندگیته گلم ...ایشاللاه که ثایت قدم یاشی بسر ناز نازی ..........