نفس مامان ،محمدرهامنفس مامان ،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

محمدرهام هستی مامان وبابا

سفر به قریه سپهسالار

1391/5/4 2:27
نویسنده : مامان سمانه
2,774 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ودرود فراوان

1391/04/27

ما با ماشین پدر جون (به علت مصرف کمتر آلاینده سربی ولذت از وجود پدرجون ومامی جون ودایی جون)  راهی روستای سپهسالار شدیم ومن توی ماشین خواب بودم که ناگهان از صدای خنده وصحبت خانواده بیدار شدم ودیدم ای دل غافل همه دارن از سد  لذت میبرن ومن تنهایی توی ماشین خوابیدم .ولی چون همه حواسشون به من بود سریع متوجه بیداریم شدن واومدن پیشم.مامانی من رو بغل کرد وگفت :پسرم سد یه جای گود بزرگیه شبیه یه وان خیلی بزرگ توی دل کوه که آب باران وابهای سطحی توی اون جمع میشه وبعد از یک سری مراحل میاد توی لوله کشی شهری وبعدش خونه های شهرمون .تا من وتو وبقیه بچه ها بتونن بنوشن وآب بازی کنن.خلاصه ناز دونه ی من اینجا سد امیر کبیر است.

سد

 

سد

مامان نوشت:الهی قربون اون دستای کوچولوت برم فرشته ی مهربونی من.

 

سد


بعد از رسیدن به سپهسالار بارون شدیدی باریدن گرفت ومامانم بهم گفت:

عزیز مادر ،فرشته ی خوش قدمم،آسمون این دِه به خاطر وجود تو که اولین باره اومدی اینجا داره همه جا رو آب پاشی میکنه.سفر

من هم از این بارندگی استفاده کردم ودر سوییتی که اجاره کرده بودیم عبادت کردم.مدل جدید سجود من به درگاه ایزد منان.سفر

سفر

بعد از مدتی صبر وتحمل باران قطع شد که کاملا"مشخص بود موقتیه وما راهیِ کوه سرخ شدیم تا امامزاده ابراهیم رو زیارت کنیم.

پله های مسیر امامزاده

سفر

من ومهربان دایی

سفر

تکیه بر منبر بزرگان

سفر

من کلی از محیط امامزاده وآرامش لذت بردم ویه عالمه بدو بدو بازی کردم.سفر

سفر

وبازهم به خاطر وجود من که مسافر کوچولوی این امامزاده هستم.امامزاده در حال غبار روبی بود.

سفر

سفرسفرسفر

لطفا"به ادامه مطلب بروید.

سفر

وبازهم شروع بارندگی در مسیر برگشت از امامزاده

چه دلچسب است لباس گرم پوشیدن در اواخر اولین ماه تابستان.

 

سفر

سفر

 

در راستای استقلال در کوه نوردی نزدیک بود سقوط کنم.خنده

دوستان گل این عکس نمایشیه فکر نکنید واقعیه وما چه پدر ومادر دل سفتی!!!!!!!!

سفر

مامان نوشت:

من فدای تو ودستان بلورین ودوچشمان سیاهت.

سفر

اینجا داشتم از مامانم میخواستم تا در این لذت باما شریک بشه.

سفر

 

 

سفر

 

سفر

 

 

1391/04/28

من از دایی جون بازیِ پرتاب سنگ در آب یاد گرفتم.

 

سفر

قطرات زیبای آب رو ببینید!!!!!!!!بر اثر پرتاب سنگهای من دارن توی هوا میرقصنلبخند

سفر

تکیه بر شانه های مهربان پدر.......با تو به عرش میروم بابایی.

سفر

ومن متعجب از این تغییر ناگهانی در لباس پوشیدن وسرمای هوا

سفر

 

سفر

 

سفر

 1391/04/29پنجشنبه

وباز هم آب بازی

سفر

سفر

 

سفر

 

سفر

 

سفر

 

سفر

 

ووداع من ومامی جون مهربون با رودخانه وآب بازی.

سفر

 

 

 در مسیر بازگشت به روستای آیگان رفتیم وامامزاده ها هارون وهاشم را زیارت کردیم .وکم کم هوا رو به گرمی رفت ومنم کم کم لخت شدم.

تعبیر مامانی برای این عکس:

بزرگ مرد کوچک ،تنها درجاده ی خاکی زندگی.

سفر

ونظاره به مسیر پیش رو.

سفر

 وبرای اولین بار آلبالو چیدم.

سفر

 

سفر

پیش به سوی شهر شلوغ وآلوده خودمان سفر

درمسیر بازگشت در پارک جنگلی جهان نما ناهار خوردیم.که این پارکم جزءکشفیات بابابزرگ جون ِمامان سمانه است .البته در زمانهای بسیار دور که در نزدیکی این پارک شهرکی وخانه ای وجود نداشت.

ما این پارک رو به اسم غلامعلی میشناسیم چون موسسش آقای مهندس غلامعلی بنان است.

من بعد از یک استراحت کوتاه در ماشین وشارژشدن توسط مامانی کلی توی پارک دویدم وبازی کردم.

به قول بابایی از کجا به کجا اومدیم؟؟؟؟اوه اوه خیلی گرمه من همش بهونه میگرفتم وعرق میریختم ومامانی میگفت:

دیگه چیکار کنم نازدونه ام از این بیشتر که نمیتونم لختت کنم .

سفر

مامانبزرگ مامان سمانه برام یه میوه کاج که هنوز کال بود پیدا کردو من ازش به عنوان توپ استفاده کردم.

سفر

 کمی اندیشه

سفر

 وشروع دویدن

سفر

 

سفر

 

سفر

وشروع گل بازی .

سفر

چه کیفی داره............به به ...........مامان سمانه فقط زیر چشمی نگام میکنهکلافه جرات نداره چیزی بگه چون همه بهش گفتن بذار بچه کیف کنه بعد ببرش بشورش.آبِ گرمم که هست.نیشخندسفر

 سفر

 وای دستهام رو ببینید!!!!!!!!!

سفر

یکی کمکم کنه بشورمشون

سفر

 دایی ببین

دَ.................>یعنی دست

سفر

 باید خودم دست به کارشم این مامانم که فقط بلده از من عکس بگیره.

سفر

 سفر

 خیلییییییییی سنگینه.

دایی جون چطوری این رو به افتخار من از ماشین تا اینجا آوردی؟؟؟؟؟

سفر

 دستمو بکنم توش بیشتر تمیز میشه!!!!!!

سفر

 

 حیف شد که دستم از اینجا رد نشد.اینهاهمش علایم بزرگ شدنمه.

 مامان نوشت:

عزیزکم،من از شادی تو شادم ولی نگران بودم که از این آلودگیها بیمار نشی که شکر خدا ،فرشته ها مواظبتت کردن دلبرکم.

عسلکم ببخشید این پست طولانی شد این عکسها گلچینی از صدها یادگاری زیبایی است که از تو بر صفحه دیجیتال نقش بسته.

سلامت وشاد باشی قلب طپنده زندگیم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (41)

خان گوگولي بابا
6 مرداد 91 10:11
─────▄▌▐▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▌ ───▄▄██▌█ ♥این کامیون خوشگلارو سوار میکنه ببره وبلاگم بپر بالا♥ ▄▄▄▌▐██▌█ ███████▌█▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▄▌ ▀(@)▀▀▀▀▀▀▀(@)(@)▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀(@)▀
Mumy
6 مرداد 91 12:41
مرسی عزیزم که سر زدی
اخه دیگه طاقت ندارم میخوام ببینمش
پسملتو از طرف من ببوس


آخییییییییی جونم .میفهممت
الهه مامان روشا جون
6 مرداد 91 13:18
سمانه جون یعنی واقعا انقدر هوا سرد بوده؟؟؟؟؟؟پس چه قدر واسه این فصل دلچسبه کلی آدم آب و هواش عوض میشه.


آره اون چند روز تهرانم خنک بود ولی اونجا حقیقتا سرد بود.....به شما که نزدیکترم هست الهه جون.حتما"برید
مامان مهرناز
6 مرداد 91 13:25
وااااااااااااییییییییی گل پسرو ببین چه مرد سفر شده!!! انشالا همیشه درآغوش گرم مامان و بابات ازین سفرها زیاد بری خاله جونی خیلی عکسهای قشنگی بود مثل همیشه. ماهم آپیدیما


ممنون مهرناز جونم......خدمت میرسیم
خاله مرمر
6 مرداد 91 13:29
پسر کوچولومون چقدر توی اون بادی هندونه ای ناناز شده. بارونیشم خیلی بهش میاد. ماشاالله.


ممنون عزیزم .....چشماتون ناز میبینه
شقایق.مامان حباب
6 مرداد 91 14:46
ایشالا همیشه به گردش
سلام دوست من
آدرس وبلاگم تغیی کرده و دیگه تو قبلی چیزی نمینویسم
از این به بعد هر وقت خواستی بیای بیا اینجا
http://hobabkocholo.niniweblog.com



ممنون از اطلاعت گلم
الهه مامان یسنا
7 مرداد 91 0:33
قربونت برم من عزیزمممممم
چه جالب من فکر میکرد با یسنای من همسنی وای الان فهمیدم که 1 سال کوچکتری


ممنون خاله جون*
محمدرضا نوبخت
7 مرداد 91 1:06
سلام گلم
خیلی خوبه ،همیشه به گردش سر نماز ما رو هم دعا کن.


سلام ....ممنون پسرعمه جون...سلام برسون
ترکان
7 مرداد 91 2:44
خوشحالم که بهتون خوش گذشتهوااااااااااای چقدر عکسکاش عکس خودتونم میذاشتید.از قلمتون خیلی خوشم میاد در اولین فرصت میخوام کل وبلاگتون رو بخونم
راستی آپم.......مرسی که به وبلاگم اومدید.من جواب کامنتهاتونو همون جا میدمادر ضمن نظر خصوصی دارید


مرسی از تو جهت عزیزم.ممنون که به ما سر میزنی
ترکان
7 مرداد 91 11:59
مرسی که اومدیدخصوصی دارید.


بریم خصوصی
ستاره زمینی
7 مرداد 91 13:23
سلام عزیزم همیشه به سفر.چه عکسهای قشنگی.انشالا همیشه درکنار هم خوش باشید.


ممنونم چشماتون قشنگ میبینه.........همچنین شما گلم
مامان محمد و ساقی
7 مرداد 91 13:33
سلام عزیزم.من عاشق جاهایی هستم که کوه و رودخونه داشته باشه.چهئ جای باحالی رفتین.
به به چه آب و هوایی
عکسها عالی و قشنگ بودند


ممنون چشماتون قشنگ میبینه عزیزم
مامان کوروش
7 مرداد 91 14:23
سلام عزیزم ممنون از حضورت وممنون به خاطر تبریکت مینا واسم عین خواهر میمونه وخوشحالم که دوست گلی عین اون دارم ممنون که اومدی عزیزم


خواهش میکنم گلم.ان شالله دوستیتون صد ساله باشه
سپیده
7 مرداد 91 15:52
با تشکر. اجازه هست عکسهای جشن گل پسرتونو تو وبلاگ کودک من بنام خودتون بزارم تا مامانهای دیگه از ایده هاتون استفاده کنن؟ منتظر جوابتون تو وبلاگ کودک من هستم. با تشکر.
بابا عليرضا
7 مرداد 91 16:31
پسرم هم جهانگرد ميشه و هم عالم و هم باخدا البته با كمك مامي مهربون و فداكارش
ان شاء الله


والبته با کمک بابی گلش.
خاله دادا
7 مرداد 91 16:33
قشنگ خاله،انشا...همیشه بری سفر،خاله فدات بشه بااون فیگورای قشنگت جیگرطلا


با شما خاله جون
ilijoon
7 مرداد 91 17:46
قربونت برم عزيزم فداي نگاهت



ilijoon
7 مرداد 91 17:47
اي جانممممممممممممممم خدا پشت وپناهت داري نماز ميخوني جيگر
ilijoon
7 مرداد 91 17:48
ilijoon
7 مرداد 91 17:49
عكسهات خيلي قشنگ بودند از همه زيباترعكس روي پل با اون نگاه قشنگت


ممنون خاله جون محبت داری شما
ilijoon
7 مرداد 91 17:50
زيارتتون قبول باشه گلم
ilijoon
7 مرداد 91 17:51
به به بفرما آلبالو .....


جاتون خالی ..........
ilijoon
7 مرداد 91 17:52
قربون بزرگ شدنت بشم بزرگ مرد كوچك


خاله جون خجالتم ندید.بوس
ilijoon
7 مرداد 91 17:53
خيلي عكسها زيبا بودند ماماني دستتون درد نكنه


چشمای زیبا بین شما زیبا دیدن خانومی
سپیده
7 مرداد 91 23:07
ممنون خانمی. اول هر پست ادرس وبلاگشونو گذاشتم. مثلا اگه رو نوشته سیسمونی ارشام جان کلیک کنید به وبلاگ ارشام می ره. ولی چشم. ادامه مطلب هم ادرس رو می زارم. با تشکر فراوان.


قربونت عزیزم ممنون از توجهت
پدربزرگ
8 مرداد 91 0:22
سلام سمانه جان ومحمد قشنگو وپدرخوبش، بزرگی میگفت راز شادکامی در این است که :
به اندازه ای که تلاش کرده ایم آرزو کنیم،
یا هر آرزو یی داریم ، از این به بعد به اندازه اش تلاش کنیم
"وتوسمانه جان به اندازه بزرگی شادی که خدا بهت بخشیده هم قدردانی هم بخشنده برای همین روح بزرگ وپرستنده ای داری مثل توتم پرستان ، منم به سهم خودم با دیدن عکسای زیبا واینکه با فراغ بال چنان چیندمان خوشگلی آنها را گذاشتی وبا متانت عکسایی را توی قاب این پنجره مجازی گذاشتی که چشم بسیرت بین می خواد ودلگشا .شادمانه ترین آرزوها را برای شما وخانوادتون دارم به قول مامی جانتان دلبرک وخودت عسلک ..ببخشید به پای پدربودن بذارید ..خرسند بمانید ومهرآوا


سلام پدر جون،خوش آمدید

ممنون از اظهار لطفهای بیکرانتون والبته آرزوی بسیار زیباتون.اختیار دارید پدرجون.بازهم ممنون
الهه مامان روشا جون
8 مرداد 91 3:01
پس سمانه جون بی زحمت یه کم دقیق تر بگو کجاست .اگه تونستیم بریم.چون به نظرم جالب اومد حالا که گفتی نزدیکمونه کنجکاو شدم.


ببین بالاتر از سد.وارد روستای آسارا میشید وسمت چپ جاده رو اگه نگاه کنید یه جاده است که اولش تابلوی خوش آمد گویی به روستا رو داره ویه دروازه بزرگ هم براش سختن.
الهه مامان روشا جون
8 مرداد 91 3:04
ببین با توجه به سد باید بریم سمت جاده چالوس.نه؟؟؟؟؟


بله عزیزم
مام پارسا
8 مرداد 91 3:20
زیارتتون قبول باشه ایشالله


ان شالله
مام پارسا
8 مرداد 91 3:21
مامانی ممنون که به وبلاگ پارسا جون اومدید.
باز هم بیاید پیشمون


خواهش میکنم عزیزم.........چشم حتما"
مامان کیان کوچولو
8 مرداد 91 14:08
زیارت قبول عزیزم .. عکس ها خیلی خوشگلن ..
تک تک جاها واسم خاطره اس ...
همیشه به سفر و گردش... قربون خاله ی گلمم بشم که تو عکس دیدمش ... دلم واسش تنگ شده..خیلی.. گلم سلام به همه برسون ..
محمد رهام گلم ببووووووووووس حسابیییییییی


چشم عزیزم.شماهم سلام برسون .بووووووووووس
مامان کیان کوچولو
8 مرداد 91 14:08
دلم خواااااااست آلبالوووووووووووووووووو


آخیییییییییییی شرمنده .معذرت خواهی
مامان کیان کوچولو
8 مرداد 91 14:09
نایسل خانم
8 مرداد 91 14:27
مرسی عزیز دلم
نایسل خانم
8 مرداد 91 14:29
.ای عجب جاییییییی چه منظره ای خوش به حالتون عزیز دلمممم الهی فداش بشم من هندونه شده
ترکان
8 مرداد 91 17:00
واااااااااااای این چه وبلاگیه؟آدم معتاد میشهگفته بودم میخوام همشو بخونم ولی مگه تموم میشهاز صبح نشستم پاش تازه نصف شدهولی باید بگم خیلی خوب نوشتید ایشالا که تا آخرش همین جوری ادامه بدید و خسته نشید



آخییییی جونم ترکان نازنین.....ان شالله
سپیده
8 مرداد 91 22:07

خانمی دوست داشتی خوشحال می شیم تو مسابقه شرکت کنید.


تاکی مهلت هست؟؟باید عکس بفرستیم؟؟چطوری؟
ilijoon
9 مرداد 91 1:45
ترکان
9 مرداد 91 3:02
ممنون که به وبلاگم اومدیدراستی سرعت وبلاگتون برای من کمی تا حدودیپایینه!به گمونم از این بادکنک ها باشه


ممنون عزیزم الان حذفشون میکنم
دایی محمد
9 مرداد 91 17:46
آخی چقدر نازه


چشماتون ناز میبینه
مامان رهام
11 مرداد 91 12:08
عکسها عالی بودن مرسی سمانه جون