تواناییهای تیرماهی- مدل1391
کسب مهارت فتح درمنزل خودمان:
من درتاریخ1391/04/02موفق شدم مبل نوردی رو در منزل خودمونم تجربه کنم.من مدتهاست این توانایی رو دارم ولی چون ارتفاع مبل وتخت ما نسبتا زیاده من در این تاریخ موفق به فتح اونا شدم.واین فتح ،اتفاقات بسیار مهمی رو به دنبال داشت از جمله دسترسی به لوازم میز آرایش مامانم وفتح کانتر آشپزخانه ونظارت بر امور آشپزخانه.وازهمه مهمتر تنظیم نور ونورپردازی سالن پذیرایی.
به روایت تصویر:
فشردن کلید
زیادکردن نور پذیرایی..............
اینطوری بهتر نشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کانتر نوردی:
اول به کمک عسلی،اُپن رو فتح میکنیم.
وبا چهره ای معصوم ومظلوم به مامان مینگریم.حتی اجازه میدیم ازمون عکسم بگیره.
سپسسسسسسسسسسسسسسس:
شیطنت را با طرح سوالات کودکانه آغاز میکنیم.
محمدرهام:ای چی؟؟؟؟؟؟(این چیه)
مامان:مجسمه
محمدرهام با لبخند شیرینش:نی نی
بعد که با دلبریهامون دل مامان رو بردیم.خیلی سریع میریم به سمت نینی وآغاز ماجرا..................................................................
در آخرم به مامانمون قول میدیم که دیگه به چیزی دست نزنیم.
برای جلوگیری از به بطالت گذاشتن وقت عزیز به نظارت بر کار مامان سر آشپز مشغول میشویم.
ومتحیر از فرآیند طبخ غذا.
ودر یک عملیات فوق سریع وبا کمک دسته مبل به روی اُپن میرویم که چون در این مرحله مامان دوربین رو رها کردوبه سمت من دوید متاسفانه عکس نداریم.شرمنده
بابوووووووووووووووو:
شنبه 1391/04/10
خدای بزرگ درهای رحمتش رو باز کرد وبارون بسیار فرحبخش وشدیدی باریدن گرفت وما خونه پدرجونم بودیم.
یه مرتبه دیدم همه رفتن دم پنجره وکلی با لذت راجع به بارون صحبت میکنن.به زبون خودم از خاله خواستم بغلم کنه ووقتی بغلم کرد سرم رو از پنجره بردم وبیرون وگفتم:
OOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOO(اُبسیار کشیده)علت این لفظمم حس کردن کوبه های قطرات باران توی سرم بود.
بعد که از بغل خاله اومدم پایین مدام از پاهاش آویزون میشدم ومیگفتم:بابـــــــــــــــــــــــــو(بارون)وازش میخواستم که منو به تماشای رحمت الهی ببره.
آب خوردن مستقل:
سه شنبه1391/04/13
مامانم لیوان آبم رو داد دستم ویه کوچولو راهنماییم کرد ومن یاد گرفتم که با دستای کوچولوی خودم آب بخورم.سلام بر علی اصغر تشنه لب