عکسهای 11ماهگی
١٣٩٠/١٠/٢٧
من متر خیلی دوست دارم
ومدت طولانی باهاش بازی میکنم واگه یکی سرشو بگیره تا بچر خونیمش از خنده بیهوش میشم.
والبته دوربینم خیلی دوست دارم ولی بهم نمیدنش
جای این قاب عکسو همش عوض میکنن.آخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در آخرین روزهای 11ماهگی مامان وبابا درتلاشن تا یه عکس برای گوشه سمت راست کارت دعوتم ازم بگیرن واینم گوشه ای ازتلاشهاشون.
آخ جون پرتقال که هم شبیه توپه وهم پوست خوشمزه ای داره
بابایی بده دیگه اذیت نکن...........
موفق شدم.
من موز میخوام بابایی به منم میدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
روشی جدید برای خاروندن لثه متورم ههههههههه
ای وای دستم رفت تو چشمم.ق54
مامانی بورسمو بگیر لطفا".موهامو شونه کردم .
١٣٩٠/١٠/٢٨
قرار بود بریم دنبال دایی محمدقاسم تا بریم خونه بابابزرگ مامان سمانه که امشب نذری دارن. ما راه افتادیم ولی دایی هنوز توی حمام بود ماهم رفتیم پارک سر کو چمون وکلی خوش گذروندیم.
شماهم بیاین خوش میگذره..................
بریم سراغ وسیله بعدی
چرا دستم نمیرسه؟؟؟؟؟؟؟؟؟باید بیشتر شیر بخورم تا زودتر قد بکشم.
عجب آفتابی!!!!!!!!!!!!!!!
ممنون بابایی بابت سایه ات.ان شالله همیشه سایت بالا سر من ومامانی باشه.سایه شما مستدام.آمین
دایی چقدر تاب بخورم .بسه دیگه تمیزی .
اینقدر تابم دادن تا در زیر آفتاب زمستونی خوابیدم .
نذاشتن بخوابم.من خوابم میاد